سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مصطفی

اشعاروتصاویری ازاستاد شهریار....

برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم      حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم

عهد و پیمان تو با ما و وفا با دیگران        ساده دل من که قسم های تو باور کردم

به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود        زان همه ناله که من پیش تو کافر کردم

تو شدی همسر اغیارو من از یارو دیار      گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم

زیر سر بالش دیباست تورا کی دانی        که من از خار و خس بادیه بستر کردم

در و دیوار به حال دل من زار گریست         هر کجا ناله ی ناکامی خود سر کردم

در غمت داغ پدر دیدم و چون درّ یتیم         اشک ریزان هوس دامن مادر کردم

اشک از آویزه گوش تو حکایت می کرد        پند از این گوش پذیرفتم از آن در کردم

پس از گوش فلک بشنود افغان کسی         که من این گوش ز فریاد فغان کر کردم

ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در       دیده را حلقه صفت دوخته بر در کردم

    شهریارا به جفا کرد چو خاکم پایمال              آنکه من خاک رهش را به سر افسر کردم

"محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار"

 

روحش شاد......