سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مصطفی

خسته ام دلم دیگر...

خسته ام دلم دیگر آن کودک شاد نیست.زمین دیگر برایم سرد است. من ماندم و کوله بار تنهایی.

وجودم نایی برای بودن ندارد.پرسه زنان در این تنهایی تنها و تاریک .مانده و خسته به دنبالش میگردم.

کفشهایم را سخت میکشم.دستها و پاهایم از رفتن سست شده اند.با نگاهی سنگین دورها را می پایم

چه گویم آه نمیگیرد دلم آرام