سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مصطفی

مثل زنی

    نظر

مثل زنی که از عبور وُ شیشه می ترسد 

 

می ترسم از جدا شدن ام

 

وَ ترسم از اشیاء ،

 

ترس از زوال ِ دهانی ست

 

که در محاق تن ام ساختی

 

عادت کرده ایم یا

 

عادت کرده ایم ؟

 

که قطعه قطعه می افتم

 

در آئینه ای که آب های زمین را

 

وارونه کرده است

 

آبشش را

 

در لیوانی پُر آب ، رها می کنم

 

وَ ترس ِ خواستن ات در سرزمین ِ بی ماهی

 

شعری را به گریه های مان متقاعد می کند .

 

وَ مرد ، توی تاریکی

 

آهسته گفت : " نرو ! "

 

 شعری ازپگاه احمدی